، تا این لحظه: 50 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

ماجون

بدون عنوان

داستان کوتاه و جذاب(تقسیم گندم دو برادر مجرد و متاهل) دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود. شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می کردند. یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت: «درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره م ی کند.» بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت. در همین حال برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت:‌ «درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ا...
30 مهر 1394

بدون عنوان

داستان کوتاه و جذاب(آلبرشت نقاش در نورنبرگ) در یک دهکده کوچک نزدیک نورنبرگ خانواده ای با ۱۸ فرزند زندگی می کردند. برای امرار معاش این خانواده بزرگ، پدر می بایستی ساعتهای طولانی در روز، به هر کار سختی که در آن حوالی پیدا می شد تن می داد. در همان وضعیت اسفباک آلبرشت دورر و برادرش آلبرت (دو تا از ۱۸ فرزند) رویایی را در سر می پروراندند. هر دوشان آرزو می کردند نقاش چیره دستی شوند، اما خیلی خوب می دانستند که پدرشان هرگز نمی تواند آن ها را برای ادامه تحصیل به نورنبرگ بفرستد. یک شب پس از مدت زمان درازی بحث در رختخواب، دو برادر تصمیمی گرفتند. با سکه قرعه انداختند و بازنده می بایست برای کار در معدن به جنوب می رفت و برادر دیگرش را حمایت مالی می کر...
30 مهر 1394

بدون عنوان

داستان کوتاه و جذاب(حضرت سل یمان و مورچه) روزی حضرت سلیمان پیامبر مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی. مورچه گفت: “تمام سعی ام را می کنم!” حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود به اذن خدا برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد. پس...
30 مهر 1394

بدون عنوان

داستان کوتاه و جذاب(عشق سردار به همسرش) فرمانروایی که می کوشید تا مرزهای جنوبی کشورش را گسترش دهد، با مقاومت های سرداری محلی مواجه شد و مزاحمت های سردار به حدی رسید که خشم فرمانروا را برانگیخت و بنابراین او تعداد زیادی سرباز را مامور دستگیری سردار کرد. عاقبت سردار و همسرش به اسارت نیروهای فرمانروا درآمدند و برای محاکمه و مجازات به پایتخت فرستاده شدند. فرمانروا با دیدن قیافه سردار جنگاور تحت تاثیر قرار گرفت و از او پرسید: ای سردار، اگر من از گناهت بگذرم و آزادت کنم، چه می کنی؟ سردار پاسخ داد: ای فرمانروا، اگر از من بگذری به وطنم باز خواهم گشت و تا آخر عمر فرمانبردار تو خواهم بود. فرمانروا پرسید: و اگر از جان همسرت در گذرم، آنگاه چه خواه...
30 مهر 1394

بدون عنوان

آموزش بافت کیف مجلسی دوشنبه 17 شهريور 1393 ساعت 21:30 | بازدید : 30642 | نوشته ‌شده به دست admin1 | ( نظرات 5 ) برای آموزش بافت یک کیف زیبا به ادامه مراجعه کنید. برای بافتنی با میل: به اندازه ۳۵ سانت دانه سر بیندازید. یک رج زیر یک رج رو ببافید. تا ۳۵ سانت بشود.در این رج تعداد دانه ها را تقسیم بر سه بکنید. بخش اول را ببافید. بخش دوم را کور کنید. بخش سوم را ببافید. ۵ رج به همین صورت ببافید. بخش اول و دوم بندهای کیف هستند و بخش کور شده در کیف.در رج ششم دو دانه اول و دو دانه آخر بخش اول و سوم را کور کنید. یعنی از هر طرف بند کیف یک دانه کم می شود. *بندها را می توانید همزمان ب...
30 مهر 1394

بدون عنوان

آموزش بافت جوراب   طریقه بافت : من برای بافت این جوراب که اندازه بچه ۲ ساله هست ۴۴ تا دونه سر انداختم . ( شما میتونین دور ساق پا رو اندازه گرفته و به همون اندازه دانه سر بندازین ) . به اندازه ای که دوست دارین کشبافت میبافین ( ۱ دانه از زیر + ۱ دانه از رو ) یا هر کشبافتی که دوست داشتین. بعد از بافت کشبافت بافت ساده ( یک رج از زیر + یک رج از رو ) میبافیم تا اندازه ای که میخواهیم بلندی جوراب باشد . حال برای انداختن پاشنه جوراب به این روش عمل میکنیم . دقت کنین برای اینکه تعداد دانه های پاشنرو ببینین چند تا هست به این روش عمل کنین : تعداد دونه هایی که سر انداختیم رو بر ۴ تقسیم...
26 مهر 1394

بدون عنوان

آموزش بافت جوراب بافتنی جوراب ۳۲ دانه سر می اندازیم. ۱۰ رج کشباف میبافیم. بعد ۵ سانتی متر ساده میبافیم تا به پاشنه برسیم. از اول رج شروع میکنیم و ۸ دانه بافته (بقیه دانه ها را نمیبافیم) و در برگشت دوباره همون ۸ دانه را میبافیم تا دوباره به اول رج برسیم. اینبار ۷ دانه بافته و برمیگردیم. و به همین ترتیب ادامه میدهیم تا وقتی که ۳ دانه بافته و برگردیم. رج بعد ۴ دانه بافته برمیگردیم. ۵ دانه بافته برمیگردیم. و همینجور ادامه میدهیم تا وقتی که هر ۸ دانه را ببافیم. و رج را ادامه میدهیم تا به آخر برسد. وقتی رج به آخر رسید. برای شروع دوباره به ترتیب قبل میبافیم.(یعنی: از اول رج شروع میکنیم و ۸ دانه بافته (بقیه دانه ها را نمیبافی...
26 مهر 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماجون می باشد